یک دریا آبیه... کوه بلنده
یک لبخند... چه خوبه خنده... درخت , بلند
یه آسمون آبی
دل های قشنگ
نذار جا بمونه شادی
شبو با ستاره میکشی ماه تنها نمونه
اما اینجا تنهایی شرط این افکارمونه
پرنده ها آزاد قفسی در کار نیست
میخوایم آزاد باشیم میده سرکار ایست
تو نمیبینی کسی که تاریکه قلبش
یا تیغ میکشه جاری میشه خون ز دستش
خیلی حال میده نه... وقتی همه دور همن
وقتی با دیوارا حرف زدی میفهمی همه بدن
وقتی اعتمادو تو وجودت کشتن بدون
تنهایی...
به دیوار یه مشتم بکوب
اگه سیاهه افکار اگه زیاده حرفام
اگه دل پره مینویسه تا قیام فردا
اگه بغض گلوم باعث ناراحتیت شد
بی خیال من نقاشیتو برو رنگیش کن!
slm.
haji Kheyli Kheyli hal kardam too Bloget- hatman ye saram be saite man bezan
~> www.Beferest.ir
با سلام
ببخشید که مزاحم شدم
خواستم یک تجدید خاطر از قصه های قدیمی داشته باشید
یا دتان هست
داشت عباسقلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری
اسم او بود علیمردان خان
اهل منزل زدستش به امان و الی آخر.....
یا
ساعت 9 شب یادتونه از رادیو آهنگ لالایی پخش میشد و بعدش یه قصه قشنگ
پس حتما یک سری به سایت بزنید
با تشکر از شما
سلام
شعر بود یا ترانه انتخابی؟!
بد نبود.
این تیغ و کی میگی آدم رو یاد ترانه مجید خراطها و ۱و ۲و ۳ و۴ و۵ و ... می اندازی!! [چشمک]
اسمم یادم رفت!
منو یاد یه حس کودکانه انداخت.
یه جورایی هوس نقاشی زد به سرم. دلم خواست دوباره مثله اون موقع ها همه آدمها رو نقاشی کنم.مامان بابامو بکشم.
ترانه ی باحالی بود/ همینطور نقاشی پیوست شده/.
وبلاگ زیبا و پرمحتوایی دارید.
منم آپم. سری بزنی خوشحال میشم[لبخند]
royal4u.wordpress.com
آدمیزاد هر چه انسان تر می شود ،
چشم به راه تر می شود
این حقیقت زیبایی است که همواره می درخشد .
دکتر علی شریعتی